Avareh Marg Copyright © 1390 - 1394 All right reserved

زخم از زبان تلخ تو خوردن روا نبود

تقدیر ما به تلخی این ماجرا نبود

هرگز نشد که خانه ی باران بنا کنیم

سنگ بنای عشق که هم سنگ ما نبود

بانو! نگو که طالع ما را خدا نخواست

آجیل بوسه های تو مشکل گشا نبود!

یک عمر پا به پای غمت اشک ریختم

در هیأتت همیشه غذا بود،جا نبود!

غیر از من و نگاه در آیینه هیچکس

در سوگ چشم های تو صاحب عزا نبود

از من گذشت دختر باران! ولی بدان

این رسم عشق بازی پروانه ها نبود

با آخرین قطار از این شعر دل برید

مردی که هیچ وقت برایت "خدا نبود"






http://up.ghalebgraph.ir/up/galebgraph/authors/hamidreza/Bahman94/3/10.png


4 / 9 / 1390 8:18 قبل از ظهر |- اواره مرگ -|

C†?êmê§