†??'§ : آواره مرگ, وب سایت آواره مرگ, اواره , مرگ, بهنوش16, avarehmarg, ir, avarehmarg, tk, avarehmarg, آواره مرگ, وب سایت آواه مرگ, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, عاشقانه , تنهایی, مرگ, غم, حسرت, خوشبختی,
رسم زندگی این است: روزی کسی را دوست داری و روز بعد تنهایی
به
همین سادگی او رفته است و همه چیز تمام شده مثل یک مهمانی که به آخر می رسد
و
تو به حال خود رها می شوی چرا غمگینی ؟
این رسم زندگیست پس تنها آوازبخوان
†??'§ : آواره مرگ, وب سایت آواره مرگ, اواره , مرگ, بهنوش16,
ای کاش
رفتن هرگز نبود
خیانت کرده اید به من
رفتن
و
تو
چه معشوقانه
دست در دست هم دادید
و از من دور شدید...
راستی رفتن به سراغ من هم امد
اما
من هرگز نمی توانستم
با غریبه ها سخن بگویم......
†??'§ : آواره مرگ, وب سایت آواره مرگ, اواره , مرگ, بهنوش16,
مرا همینگونه که بد هستم دوست داشته باش !!!
خوب ها را همه دوست دارن !!!
†??'§ : آواره مرگ, وب سایت آواره مرگ, اواره , مرگ, بهنوش16,
اسمتو رو سیگار نوشتم و برای اولین بار کشیدم تا بسوزی و فراموشت کنم
اما نمیدونستم با هر پوک ذره ذره میری تو نفسم و میشی همه کسم
†??'§ : آواره مرگ, وب سایت آواره مرگ, اواره , مرگ, بهنوش16,
لعنت به من چه ساده دل سپردم
لعنت به من اگر واسش می مردم
دست منو گرفت و بعد ولم کرد
لعنت به اون کسی که عاشقم کرد
این روزهادرتلاشم
به پایان برسانم هرآنچه راکه آغازی نداشت
مهرپایان بزنم بردوست داشتن های کذایی که صداقتی نداشت
حصار جدایی بکشم به دوردستانی که محبتی نداشت
و گرد نفرت بپاشم به چشمانی که جز هوس چیزی نداشت
اما من هنوز اندرخم یک کوچه ام
†??'§ : آواره مرگ , آواره, مرگ, avarehmarg, ir, باز هم بی کسی رو چاره کردیم,
†??'§ : avarehmarg, اواره مرگ, آواره مرگ , وب سایت آواره مرگ , تنهایی, عاشقانه, بازهم بی کسی رو چاره کردیم,
روشنه روشن..
تو باشی منم باشم..
کف اتاق سنگ باشه سنگ سفيد..
تو منو بغلم کنی که نترسم..
که سردم نشه..
که نلرزم..
اينجوری که تو تکيه دادی به ديوار..
پاهاتم دراز کردی..
منم اومدم نشستم جلوت و بهت تکيه دادم..
با پاهات محکم منو گرفتی ..
دو تا دستتم دورم حلقه کردی..
بهت می گم چشماتو می بندی؟
ميگی اره بعد چشماتو می بندی ...
بهت می گم برام قصه می گی ؟ تو گوشم؟
می گی اره بعد شروع می کنی اروم اروم تو گوشم قصه گفتن..
يه عالمه قصه طولانی و بلند که هيچ وقت تموم نمی شن..
می دونی؟ می خوام رگ بزنم..
رگ خودمو..مچ دست چپمو..
يه حرکت سريع.. يه ضربه عميق..بلدی که؟
ولی تو که نمی دونی می خوام رگمو بزنم ..
تو چشماتو بستی ..
نميدونی من تيغ رو از جيبم در ميارم..
نمی بينی که سريع می برم..
نمی بينی خون فواره می زنه..رو سنگای سفيد..
نمی بينی که دستم می سوزه و لبم رو گاز می گيرم که نگم اااخ که چشماتو باز نکنی و منو نبينی..
تو داری قصه می گی..
من شلوارک پامه..
دستمو می ذارم رو زانوم..
خون مياد از دستم ميريزه رو زانوم و از زانوم ميريزه رو سنگا..
قشنگه مسير حرکتش..
حيف که چشمات بسته است و نمی تونی ببينی..
تو بغلم کردی..می بينی که سرد شدم..
محکم تر بغلم ميکنی که گرم بشم..
می بينی نا منظم نفس می کشم..
تو دلت ميگی آخی دوباره نفسش گرفت.
می بينی هر چی محکم تر بغلم می کنی سرد تر ميشم..
می بينی ديگه نفس نمی کشم..
چشماتو باز ميکنی می بينی من مردم..
می دونی ؟ من می ترسيدم خودمو بکشم از سرد شدن ..از تنهايی مردن.. از خون ديدن..
وقتی بغلم کردی ديگه نترسيدم..
مردن خوب بود ارومه اروم...
گريه نکن ديگه..
من که ديگه نيستم چشماتو بوس کنم بگم خوشگل شدياااا بعدش تو همون جوری وسط گريه هات بخندی..
گريه نکن ديگه خب؟ دلم می شکنه.. دل روح نازکه.. نشکونش خب؟؟
†??'§ : آواره مرگ, بهنوش, وب سایت آواره مرگ, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, عاشقانه , تنهایی, مرگ, آواره , حسرت, نفس, زندگی, عاشقی, عشق, درد, دنیای خیالی,
C†?êmê§ |